در این مطلب گزیده ای از متن ها و جملات کوتاه و بسیار زیبا با موضوع گل نرگس را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.
متن عاشقانه گل نرگس
یادم نیست
طلوع اوّلین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
شعر احساسی در مورد گل نرگس
باعث مردن بلای عشق باشد مرا
راحت جان من آخر آفت جان شد مرا
نرگس او با دل بیمار من الفت گرفت
عاقبت درد محبت عین درمان شد مرا
فروغی بسطامی
اشعار زیبا درباره گل نرگس
دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است
چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است
من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن
که ز مژگان سیاه تو نگونسارتر است
فروغی بسطامی
شعر نرگس مولانا
هر که روید نرگس گل ز آب چشمش عاشقست
هر که نرگسها بچیند دسته بند عاملست
گر چه کفهای ترازو شد برابر وقت وزن
چون زبانه ش راست نبود آن ترازو مایلست
مولوی
شعر نو درباره بوی گل نرگس
قاصدک شعر مرا از بر کن
بنشین روی نسیمی
که ز احساس برون می آید
برو آن گوشه باغ
سمت آن نرگس مست
که ز تنهایی خود دلتنگ است
و بخوان در گوشش
شعرم را
و بگو باور کن
یک نفر خواب تورا می بیند
یک نفر یاد تو را
دمی از دل نبرد
یک نفر شور دلش عشق صمیمانه توست
قاصدک شعر مرا از بر کن
سهراب سپهری
دلنوشته درباره گل نرگس
اگر شازده کوچولو
باشم
دوباره به
سیارک
خودم
برخواهم گشت
و سراسر عمرم را
گل نرگس خواهم
کاشت
شعر نو در مورد گل نرگس
تو را دوست می دارم
به سان کودکی
که آغوش گشوده ی مادر را!
شمع بی شعله ای که جرقه را!
نرگسی که آینه ی بی زنگار چشمه را
متن عاشقانه در مورد گل نرگس
به پاس بودنت
هر روز
پرنده ی مرده ای پرواز می کند
قفسی می شکند
و به تعداد میله های قفس
نرگس می روید.
شعر گل نرگس امام زمان (عج)
بیا بیا گل نرگس به خواب من تو بیا
اگر برای عدل نیایی به جشن نیمه شعبان ما تو بیا
بیا بیا گل نرگس به جمکران تو بیا
اگر برای غزه نیایی به اشک کودکان یتیم تو بیا
بیا بیا گل نرگس به درس و مشق کتاب
اگر به جهل جهان نه، به حلم عالمان تو بیا
شعر حماسی گل نرگس
کنون این همه داستان منست
گل و نرگس بوستان منست
که از من رمیدست صبر و خرد
بگویید کاین را چه اندر خورد
فردوسی
شعر حافظ در مورد گل نرگس
صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم
به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
در میخانهام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشم تو ای ساقی خراب افتادهام لیکن
بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
جگر چون نافهام خون گشت کم زینم نمیباید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم
شعر حافظ درباره گل نرگس
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست